معنی سروده جامی
حل جدول
فرهنگ معین
خوانده شده، گفته شده، شعر، شعر ساخته شده. [خوانش: (سُ دَ یا دِ) (ص مف.)]
فرهنگ عمید
شعر یا سرود که کسی گفته یا خوانده باشد، گفته و خواندهشده،
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) خوانده شده (آواز)، ساخته شده (شعر و سرود) .
سخن بزرگان
سخن را زیوری جز راستی نیست.
ترکی به فارسی
مسجد
لغت نامه دهخدا
حافظ جامی. [ف ِ ظِ] (اِخ) رجوع به حافظ علی جامی شود.
علی جامی
علی جامی. [ع َ ی ِ] (اِخ) (حافظ...). رجوع به حافظعلی جامی و الذریعه ٔ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 221 و 753 شود.
عمادالدین جامی
عمادالدین جامی. [ع ِ دُدْ دی ن ِ] (اِخ) عبدالرحمان بن احمدبن محمد دشتی اسپهانی، متخلص به جامی. شاعر و ادیب مشهور قرن نهم هَ. ق. لقب اصلی او عمادالدین و لقب مشهورش نورالدین است. رجوع به جامی (نورالدین عبدالرحمان بن احمدبن...) شود.
نظام جامی
نظام جامی. [ن ِ م ِ] (اِخ) احمد، ملقب به نظام الدوله والدین. رجوع به نظام الدین جامی و نیز رجوع به مجمعالفصحا چ مصفا ج 3 ص 1409 شود.
ناصرالدین جامی
ناصرالدین جامی. [ص ِ رُدْ دی ن ِ] (اِخ) (خواجه...) عبدالعزیز جامی، از علمای ولایت جام است و به سال 920 هَ. ق. درگذشته. مؤلف حبیب السیر در ذکر معاریف دوران سلطنت سلطان حسین میرزا بایغرا [ج 4 ص 339] آرد: «خواجه ناصرالدین عبدالعزیز جامی به صفت علم و عمل موصوف بود... در سلوک طریق ریاضت و تقوی و ارشاد سالکان سبیل هدی تتبع شیخ الاسلام زنده پیل احمد جام می کرد...
ده جامی
ده جامی. [دِه ْ] (اِخ) دهی است از دهستان بیوبیخ بخش کرند شهرستان شاه آباد. واقع در 14هزارگزی شمال کرند. سکنه ٔ آن 200 تن. آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
معادل ابجد
329